صفحه اصلی
احمد شاملو
مدایح بی صله
مدایح بی صله
روزنامه ی انقلابی
و چون نوبت ِ ملاحان...
ميان ِ کتاب ها گشتم
خواب آلوده هنوز...
من هم دست ِ توده ام
پیغام
جهان را که آفريد
نمي توانم زيبا نباشم
1
نمی خواستم...
در جدال با خاموشی
2
انديشيدن...
سحر به بانگِ زحمت و جنون
جخ امروز از مادر نزاده ام...
2
2
تو باعث شده ای...
دست زی دست نمی رسد
هميشه همان...
سلاخی می گريست...
پس آنگاه زمین...
1
شبانه
اين صدا
بُهتان مگوی
غمم مدد نکرد
با «برونی يفسکی»، شاعر لهستانی
کریه اکنون...
سپیده دم
کویری
کجا بود آن جهان...
1
بوتیمار
ترانه ی اشک و آفتاب
بِسوده ترين کلام است دوست داشتن...
تنها اگر دمی...
1
مردِ مصلوب...
2
1
جاني پُر از زخم...
شبِ غوک
ترجمانِ فاجعه
در کوچه ی آشتی کُنان
سرودِ قدیمیِ قحطسالی
1
1
ترانه ی اندوهبارِ سه حماسه
1
شبانه
دوستت می دارم بی...
سرودِ آوارگان
نلسن ماندلا
يک مايه در دو مقام
1
2
پرتوی که می تابد از کجاست؟
1
حوای دیگر
ای کاش آب بودم...
2
1
تِک تِکِ ناگزیر را برمشمار...
توازیِ ردِّ ممتّدِ...
چشم های ديوار
شيهه و سم ْضربه...
پاییزِ سن هوزه
نظرسنجی