شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
دست زی دست نمی رسد
احمد شاملو
احمد شاملو( مدایح بی صله )
177

دست زی دست نمی رسد

دست زی دست نمی رسد
که سدِّ سفاهتی سیمانی در میان است:
«ما» در ذهنت می گذرد «آن ها» بر زبانت
نگران و ترس ْمُرده
چون دهن بگشایی!
کابوست آشفته تر باد!
باشد که چو از خواب برآیی
تعبیرش را تدبیری کنی.
۱۱ خردادِ ۱۳۶۳