شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
« آنکه در عشق ، چو شمشیر علی خونریز است »
حاج کمال مشکسار
حاج کمال مشکسار( غزلیات )
8

« آنکه در عشق ، چو شمشیر علی خونریز است »

آنکه در عشق چو شمشیر علی خون ریز است
مظهر عشق خدا نابغۀ پرهیز است
در دهانش میِ نابیست ز ساقیّ ازل
که به هنگام سخن از دو لبش لبریز است
به نگاهی ننوازد دل این دلشده را
با وجودیکه اَبا صالح و صلح آمیز است
از تحیّر بنهادم سر خود بر زانو
تا کنم کشف چرا این همه تند و تیز است
هاتف غیبندا داد که بر خسته دلان
هدیه عشق چنین است که دل آویز است
گفتمش : رسم وفاداری خوبان این است
گفت : این نغمه ز گفتار شه تبریز است !
گفتمش : هدیۀ خوبان جهان جور و جفاست ؟!
گفت : گفتار تو ، اسرار شگفت انگیز است
گفتمش : عشق چه تفسیر نموده است از این ؟
گفت : هر ذره بزرگ است اگر چه ریزاست !
گفتمش : زهر هلاهل دهدم آن ساقی ؟
گفت : زهر است ولی هدیۀ شکّر ریز است !
گفتمش : فاش کن این راز تو از بهر « کمال »
گفت : در وحدت حق جمله جهان ناچیز است !