شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
« علی مرتضی آن مرشد والاتبار من »
حاج کمال مشکسار
حاج کمال مشکسار( غزلیات )
10

« علی مرتضی آن مرشد والاتبار من »

علی مرتضی آن مرشد والا تبار من
شرابی ریخته در جام و برده اختیار من
ز جام ساقی کوثر هر آنکس مست گردیده
ز چشم پر خمارش بنگرد چشم خمار من
ترا هم مست گرداند علیّ حیدر کرّار
به مستی شعرها گوئّی و گردی یار غار من
در عالم هر کجا مستان حیدر جلوه گر باشند
به بی خویشی سرایندی نظیر این شعار من
برای فیض حیدر باش همواره مقیم دل
که دل باشد مکان مرشد گلگون عذار من
علی آن مرشد کامل خدای عشق و جانبازی
به امر ایزد منّان شده همواره یار من
محبّت مرتضی بردار دل منصوروش امّا
به دار دل علی باشد همه دار و ندار من
به غیر از مرتضی چون در دو عالم نیست دیّاری
به هر جا بنگری نبود به جز روی نگار من
علی تاریخت می در جام قلبم از سر رأفت
به بی خویشی برفت از من « کمال مشکسار » من
« کمال » از عشقاو گوید همیشه با دلی خونین
گواه من همی باشد دو چشم اشکبار من