630
من خاک آستان توام یا علی مدد
من خاک آستان توام یا علی مدد
من مرغ آشیان توام یا علی مدد
در موقف شمار به وقت حساب خلق
من میهمان به خوان توام یا علی مدد
مردم تمام زنده به جانند ای عجب
من زنده جان به جان توام یا علی مدد
ای گل که بلبلان شده مستان روی تو
من خار گلستان توام یا علی مدد
ای شاهباز حسن به اوج فضای قدس
من صید بی نشان توام یا علی مدد
ای بحر فضل من چو یکی قطرۀ نحیف
افتاده در میان توام یا علی مدد
تا داده ای به حصن حصینت مرا پناه
پیوسته در امان توام یا علی مدد
تا چشم دل ز جام رخت گشته می پرست
مست از شراب جان توام یا علی مدد
از تست جسم و جان من ای میر عاشقان
بس خوش دلم که آن توام یا علی مدد
چون قطره های اشک که گردد روان ز شوق
در راه دل روان توام یا علی مدد
از شوق روی همچو گلت من چو عندلیب
همواره در فغان توام یا علی مدد
از شرب خمر صافی جان ای مقیم دل
از جمله بیخودان توام یا علی مدد
ای دلبر ازل که بری دل به هر زمان
من بیدل زمان توام یا علی مدد
ای شاه ملک جان که عیان بوده ای مدام
آن پرتو عیان توام یا علی مدد
فخرم همین بس است که در عین بندگی
منظور دوستان توام یا علی مدد
چون ژاله ای که غرق شود در دهان گل
من غرق بوستان توام یا علی مدد
من مست چشم یار و غزلخوان و پایکوب
از نکهت دهان توام یا علی مدد
از بس که کرده ام به گدائیت افتخار
مشمول ارمغان توام یا علی مدد
در طاق ابروان تو تا کرده ام نماز
پیوسته در جنان توام یا علی مدد
چون از غمت ز پیری من گریه کرد ابر
همواره نوجوان توام یا علی مدد
در نو بهار عشق چو سرو کنار جوی
در باغ دل چمان توام یا علی مدد
ای آنکه از ازل به دلم گشته ای مکین
در لامکان، مکان توام یا علی مدد
تا بر دلم خدنگ ز مژگان کشیده ای
مجروح از سنان توام یا علی مدد
تا آفتاب حسن تو زد بر دلم علم
در ظلّ سایبان توام یا علی مدد
چون ذرّه های خاک ز شور شراب دل
پرّان در آسمان توام یا علی مدد
در حشر از ثواب و گناهم هراس نیست
چون کلب پاسبان توام یا علی مدد
با این رخ سیاه، دمادم به صدق دل
مدّاح دودمان توام یا علی مدد
من خاک آستان رضایم به حقّ حق
زین رو ز بندگان توام یا علی مدد
پیوسته ابروان تو دل برده از (کمال)
دل خسته از کمان توام یا علی مدد
تا خال روی خوب تو شد دلربای دل
همواره نکته دان توام یا علی مدد