صفحه اصلی
گروس عبدالملکیان
گزیدهٔ اشعار
گزیدهٔ اشعار
حالا که رفته ای
فراموش کن
دروغ دیواری است
فرورفتگی های این سنگ
صدای پای توست
تیر هوایی بی خطر
نهنگی که در ساحل تقلا می کند
می ترساندم قطار
تهران کلاه بزرگی است
کدام پل؟
سینه ام را آماده کرده ام
من
دو سال
گل آفتاب گردان
پرچم
در چهارده شب
در گذشته
هر کلمه ...
چه غمگنانه است
موسیقی عجیب مرگ
قایق کاغذی
تا
ملاقات
هوا
وقتی
تن دادن
باد که می آید
این قصه!
به چه دلخوش کرده ای؟!
گفتی ...
راحت حرفت را بزن!
ندیده ای؟!
دیوانگی
فرصتی نمانده است
از زیر سنگ هم شده پیدایم کن!
نظرسنجی