شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۳۶۵۲
صائب تبریزی
صائب تبریزی( غزلیات )
62

غزل شمارهٔ ۳۶۵۲

پنبه نبود که شد از سینه افگار سفید
چشم داغم شده از شوق نمکزار سفید
در دیاری که تو از جلوه فروشان باشی
گل ز خجلت نشود بر سر بازار سفید
پیش من دم نتواند ز نظربازی زد
گرچه شد دیده یعقوب درین کار سفید
آنقدر همرهی از بخت سیه می خواهم
که کنم دیده خود در قدم یار سفید
سعی کن تا ز سیاهی دلت آید بیرون
همچو زاهد چه کنی جبه و دستار سفید؟
صائب از دست مده جام می گلگون را
از شکوفه چو شود چادر گلزار سفید