یار وحشی تر ازان است که در دل باشد

چه ضرورست که زندانی محمل باشد؟

موج در بحر مقید به سلاسل باشد

ریشه در سنگ کند تخم چو قابل باشد

خون ما نیست که گلگونه قاتل باشد

جای رحم است بر آن صید که غافل باشد

چشم بیدار دل آیینه منزل باشد

لنگر کشتی ما دوری ساحل باشد

دوزخ راهروان راحت منزل باشد

سحر خوب است نهان در چه بابل باشد

جود اهل کرم از کیسه سایل باشد

عیب دیوار در آن است که مایل باشد

خرج این طایفه از کیسه سایل باشد

ورنه این راه نه راهی است که مشکل باشد

راه هرچند که پیوسته به منزل باشد

دست ارباب کرم بر لب سایل باشد

هیچ فردی نتوان یافت که باطل باشد

شمع را نعل در آتش پی محفل باشد

می خورد ماه دل خویش چو کامل باشد