بهم برآمد و از پویه باز ماند و گریست

ز خار حادثه، تیه وجود خالی نیست

نخوانده ای و بچشم تو راه و چاه، یکیست

نیوفتاده درین سنگلاخ عبرت، کیست

خطا نکرده، صواب و خطا چه دانی چیست

کسیکه زود دل آزرده گشت دیر نزیست

حجاب ضعف چو از هم گسست، عزم قویست

تفاوتی نکند، گر ده است چه، یا بیست

چو سال عمر تبه شد، چه یک، چه صد، چه دویست

هزار ره گرت از پا در افکنند، بایست