19
« خواب برادرمرگ است »
هست با هم دو برادر مرگ و خواب
مرگ را از خواب خود نیکو بیاب
میرود در خواب ناگه شخصِ سیر
میرسد از او گوش ما نفیر
همچنان شخصی نشسته ناگهان
میپرد مرغ روانش زین جهان
خواب را از لطف خود حق آفرید
تا که آرامش شود در ما پدید
مرگ هم باشد برای امتحان
تا نهان ها بهر ما گردد عیان
هر چه اینجا کِشته آنجا بدرویم
انعکاس خوبو بد را بنگریم
وه چه خوش فرموده سعدی در کتاب
ناب بیتی نابتر از زرّ ناب :
« از مکافات عمل غافل مشو
گندم از گندم بروید ، جو ز جو »
خواب بیند گر کسی در وقت خواب
هست بعضی خوب و بعضی نا صواب
عده ای از خوابها رحمانی است
عده ای از خوابها شیطانی است
خواب رحمانی صحیح است و درست
خواب شیطانی بود از پایه سست
گرکسی از جود و الطاف خدا
دید خواب انباء و اولیاء
خوابش از روی یقین رحمانی است
جلوه ای از جلوۀ سبحانی است
گفت با بعضی جناب مصطفی :
هر کسی در خواب خود بیند مرا
دیده من را او به خواب خویشتن
چون شیاطین را نباشد ره به من
چارده معصوم حق خود احمدند
جملگی انوار پاک سرمَدَند
پس اگر بیند کس آنها را به خواب
خواب رحمانی است ای عالی جناب
جعل کردی گر کسی خوابی دروغ
آبرویش میرود آن بی فروغ
میکشد از این دروغ خود عذاب
چونکه او کردست کاری ناصواب
گاهی از بهر ضرورت گر کسی
خواب جعلی گفت بهر ناکسی
این بود بهر مزاح ای هوشمند
نیست آن گوینده از خوابش نژند
گفت شخص بهر شوخی با رفیق :
دیده ام خوابی شنو از من دقیق
در نجاست بودم و تو در عسل
من تو را بگرفته بودم در بغل
من ترا لیسیدم ای آرام جان
تو مرا لیسیدی ای نامهربان
هر که کرده نفس خود را تزکیه
خواب رحمانیش گردد تجلیه
در نهم جلد از بهار مجلسی
میکند او نقل ، از خواب کسی
بود بقّالی به کوفه مهربان
نسیه میدادی به سادات آنزمان
او به دفتر با کمال خوشدلی
مینوشتی قرض دادم با علی
مایه اش بردند و او بیچاره شد
مفلسی بس بالباسی پاره شد
دید در خوابش رسول عالَمِین
ایستاده با حسن هم با حسین
آمدی در پیش ایشان مرتضی
پس بفرمودی علی را مصطفی
تو ادا کن قرض این بقّال را
رد نما با او کنون آن مال را
کیسه ای از پول دادش مرتضی
چون شدی بیدار آن مرد خدا
کیسه را با چشم خود در دست دید
از مسرت جانب دفتر دوید
دید بگرفته قلم اقلام را
مو به مو پرداخته ارقام را
میشمردی پول را از خُرَّمیش
پول عین قرض بُد ، نه کم نه بیش
بهتر از بیداریش این خواب او
چون که گردیدی علی را روبرو
هر که افتادست کارش با علی
از دل او حق شدستی منجلی