شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
« در ولادت حضرت زینب کبری سلام اللّه علیها »
حاج کمال مشکسار
حاج کمال مشکسار( مداحی معصومین و توسل به ایشان )
14

« در ولادت حضرت زینب کبری سلام اللّه علیها »

موج نمودست وصف و مدحت دریا
نور ز خورشید ، وصل کرده تمنّا
وا عجب از فکر خام موجی و نوری
در طمع افتاده همچو اشعب طمّا
موج ز دریا نموده است تجلّی
نور ز خورشید گشته است مجزا
لیک بدانید لطف وحدت محبوب
بر همه عالم همیشه است مهیا
بر همگان مشفق است و عاشق صادق
نور جمالش شدست از همه پیدا
جلوه گر از نقشه هاست صورت نقّاش
نقشه ز نقّاش گشته دلکش و زیبا
هر که در او شد فنا به معجزۀ عشق
مثل خدا او منزه است و مبری
فانی در حق شده محمد و آلش
جمله به نور حق اند روشن و بینا
مظهر عشق اند و جلوه گاه خداوند
آمده اندر زمین ز عالم بالا
دیدن آنهاست دید حق به حقیقت
همچو خداوند ، عالم اند و توانا
روح جهانند و این جهان تن آنهاست
روح کند حکم بر تمامی اعضا
کیست پسر عم و جانشین محمد ؟
قطب دو عالم علی عالم اعلی
بعد علی نیّرین او حسین اند
رتبت ایشان فزون بود ز مسیحا
پور حسین اند نُه امام معظّم
نور خدایند و از نوادۀ مولی
شیعۀ آنهاست نور چشم خداوند
از نظر پاک بینِ مردم دانا
عاشق آنهاست در بهشت هم امروز
کی شود او منتظر به وعدۀ فردا
بستۀ ایشان هر آنکه هست در عالم
رسته ز لا و رسیده است به الّا
فاطمه بنت رسول و زوجۀ حیدر
مادر والا مقام زینب کبری
زینب کبری به کربلاسفری کرد
بود ز عشق حسین واله و شیدا
شد چو اسیر یزید ملحد کافر
گشت از او آن پلید آنهمه رسوا
دخت علی ماده شیر بیشه غیرت
همچو علی نطق کرده است در آنجا
بود ز شمشیر تیزتر سخن او
باطل و حق را به نطق کرد هویدا
چونکه شریک حسین بُد به شهادت
شافع ما باشد او به دنیی و عقبی
گر دهی حق را قسم به حُرقت قلبش
درد تو البته میرسد به مداوا
جشن بگیریم روز مولد او را
میشود اندر سرور حضرت زهرا
از پدرش مرتضی و ساقی کوثر
جمله بگیریم جام بادۀ حمرا
مست شویم از شراب وحدت حیدر
تا نشناسیم ما دگر سری از پا
رقص کنیم و ز عشق نغمه سرائیم
بهر تفرج رویم جانب صحرا
گفت « کمال » این قصیده از سر مستی
پشه نمودست وصف و مدحت عنقا
کن تو قبولش به حقّ شاه ولایت
بخش ورا بر کمال خالق یکتا