« تقرّب به خداوند توسط جناب جلال الدین مولوی رحمة اللّه علیه »
12
« تقرّب به خداوند توسط جناب جلال الدین مولوی رحمة اللّه علیه »
مولوی بوده رفیق شمس دین
شمس هم از روی تحقیق و یقین
بُد رفیق مرد حق « بابا کمال »
مرشدی وارسته و بی قیل و قال
ارتباطی داشت « بابا » با علی
چون علی بُد از رخ او منجلی
مرتضی با مصطفی مربوط بود
مصطفی هم بود خود ، نور وجود
پس جناب مولوّی معنوی
ناطق الهام بخش مثنوی
ارتباطی داشت از دل با خدا
این بگویم از ارادت با شما
مولوی نی بود و نائی شمس دین
می سرود از نی نواهای حزین
نی ندارد هیچگه از خود صدا
این صدا از نائی ، امّا ازخدا
جز خدا در هر جهان دیّار کو ؟
جز خدا آن صاحب اسرار کو ؟
پسبدان این گفته ها در مثنوی
گفت حق باشد ولی ازمولوی
به یقین میدان تمام این کتاب
گفتۀ حق است زین عالیجناب
دست نا پاکی به این قرآن مزن
با وضوء لمسش نما ای جان من
با وضوء و با خشوع آن را بخوان
تا بری ره در حریم جان جان
مثنوی چون آینه پاکست و صاف
طرفه فرقانی است جانا ، بی گزاف
هر کسی گردید با آن روبرو
خویش را بیند به خوبی مو به مو
زشت و زیبا هر دو عکس خویشرا
اندر آن بینند بی چون و چرا
ریب نبود در کتاب کردگار
ریب از بیننده باشد هوشدار
این هدایت شد ز بهر متّقی
کی از آن هادی شود شخص شقی
اندر آن آئینه من کردم نگاه
دیدم آنجا صورت خوب اِله
من نگه کردم چو بر روی جلال
در جمال خویشتن دیدم « کمال »