شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
« به کعبه عاشقان »
حاج کمال مشکسار
حاج کمال مشکسار( جلب رضای خداوند به وسیله مقربینش )
19

« به کعبه عاشقان »

گرروی روزی به کعبۀ عاشقان
در عیان بینی خداوند نهان
کعبۀ عاشق یقین کنج دل است
اندر آنجا کنج معنی حاصل است
گنج معنی چیست ؟ دیدار خدا
کن برایش مال و جان و دل فدا
چون به دیدار خدا نائل شدی
خود به اصل خویشتن واصل شدی
میکشی هر دم شراب از جام خویش
میشوی پیغمبر ایّام خویش
جان و جسمت میشود با هم یکی
این بود آن ، آن بود این ، بی شکی
بعد از آن از لطف وجود کردگار
روی گل بینی عیان از روی خار
خویش را بینی درون خار و گل
سرکه را نوشی ، بنوشی جام مل
تا ابد مستانه باشی در شکوه
در درون مو به بینی جان کوه
کوه و مو باشد ز وحدت در ظهور
کرده از وحدت تجّلی پیل و مور
گوش کن عقل از این معمّا کر بود
گوش عشق این راز را اندر بود
سعی کن تا عاشق بیدل شوی
تا تو هم از آب و گل بیرون روی
عاشق مردان حق شو بی ریا
تا خدا یابی و گردی آشنا
گر چه عشق حق بسی سوزنده است
لیک چشمت را به حق دوزنده است
تلخی می ذوق مستی آورد
سوی بالایت ز پستی آورد
تلخی می چیست ؟ صبر از معصیت
مستیش چه ؟ سود خیر عاقبت
مرشدی باید ترا از اهل حال
تا ترا بیرون کشد از قیل و قال
در جهان کو مرشدی غیر از علی
تا شوی از او ، تو مرد کاملی
دامنش گیرید و ترک جان کنید
جان خود را مملو از ایمان کنید
خاک راه او شوید همچون « کمال »
تا به مستی وارهید از قیل و قال