11
« درباره 22 بهمن ماه 1357 »
بیست و دو بهمن پنجاه و هفت
مظهر طاغوت ازایران برفت
از کرم و مرحمت کردگار
گشت عیان جلوۀ پروردگار
آن همه بی دینی طاغوتیان
حمد خدا را که برفت از میان
جلوۀ یزدان چو پیدار شد
باطن اسلام نمودار شد
گشت عیان جلوه خورشید دین
کرد فرار آن شب دیو لعین
شد ز خمینی چو عیان روی یار
چهره حق شد به جهان آشکار
نائب بر حق امام زمان
کرد تجلّی به تمام جهان
نور جمالش همه عالم گرفت
کور نبیند رخ او ای شگفت !
بست چنان دست ابرقدرتان
که همگی آمده در الامان
دست بدست ار بدهند آن خسان
مشت همی آیدشان در دهان
کی شود آن نور خدایی خموش
بادۀ حق هیچ نیفتد ز خویش
پس همه زین واقعه شادی کنیم
بر سر هر راه منادی کنیم
کامده حقّ و شده باطل روان
از کرم حضرت صاحب زمان
حضرت او کرده چنین کار را
تا که نماید رخ دلدار را
صورت دلدار که باشد جز او ؟
این که ببینی که بود روبرو
دیدن این ، دیدن آن یار بین
نور خدا را تو در آثار بین
گفت محمد سر و سردار ما
هرکه مرا دیده بدیده خدا
ذات خدا چونکه نباشد عیان
نایب او آمده پیغمبران
نایب او نیست به غیر از منوب
فکرت اگر نیست چنین نیست خوب
نایب عظمای خدا ، مصطفی است
دیدن او دیدن روی خداست
عاشق و شیدای محمد ، علی است
نور محمد زرخش منجلی است
آنکه بود عاشق روی علی
نیست کسی در دو جهان جز ولی
عشق وَلِی اللّه عشق خداست
کی دل و دلداده ز دلبرجداست
عشق ولی در دل و جان « کمال »
هست زجود و کرم ذوالجلال
در دل من حبّ ولی فقیه
گر نبود ، بیشک هستم سفیه