شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
« حضرت علی سلام اللّه علیه و کشتی نوح علیه السلام »
حاج کمال مشکسار
حاج کمال مشکسار( حضرت علی و پیغمبران )
16

« حضرت علی سلام اللّه علیه و کشتی نوح علیه السلام »

در هزار و نهصد و پنجاه و یَک
در یقین رفتند تعدادی ز شَک
بوده است این واقعه چل سال پیش
که شنیدم من خودم با گوش خویش
عده ای از روسیان شوروی
دور هم بودند با عزمی قوی
بهر معدن در زمین کاوی شدند
در زمین کندند بسی ساعی شدند
اندر آنجا تخته هایی یافتند
تخته ها را در برون انداختند
اکثراً پوسیده بود آن تخته ها
تختۀ پوسیده را نبود بها
ناگهان دیدند در زیر زمین
پاره تخته مستطیلی نازنین
جملۀ آن چوبها پوسیده بود
لیک این یک تخته پوسیده نبود
از لحاظ اینچ طولش چارده
عرض آن هم بود بر تعداد ده
پنج پنجه شکل هم در روش بود
از حروفی روی آن منقوش بود
جملگی زینواقعه حیران شدند
از تحیر گیج و سرگردان شدند
دولت روسی برای بررسی
کرد دعوت خُبرگانی را بسی
در هزار و نهصد و پنجاه و سه
خُبرگانی جمع گشتندی همه
یک کمیتۀ عالمان باستان
که همه بودند استاد زبان
« سولی نف ، ایفاهان خینو و میثانن »
« تانمول و ایم احمد است و دِی راکن »
واقفانی از زبانهای عتیق
جمله در این کار بودی بس دقیق
کشفشان گردید بعد از هشت ماه
خط آن تخته به توفیق اِله
بوده است آن تخته در کشتی نوح
که نَجیُ اللّه را باشد فتوح
روی آن از حق مدد خواهی شده
نقش ها زَ سماءِ اَللّهی شده
پنج پنجه در وسط دارد نمود
که عباراتی در آن دارد وجود
آن عبارت از خط سامانی است
که ورا نوح نبی خود بانی است
این عتیقه تخته اکنون حاضر است
چشم مردم بر خط آن ناظر است
تختۀ زیبا که دیده می شود
آن به چپ از راست خوانده می شود
آن کمیته هشت ماهی مانده اند
بعد از آن خط را به خوبی خوانده اند
پس به روسیگشت آن خط ترجمه
جمله گشتندی خلاص از همهمه
بعد از آن استاد کار باستان
« میکز » آن دانشمند و استاد زبان
کرد از روسی زبان بهر همه
با زبان انگلیسی ترجمه
ترجمه با فارسی شد آن زبان
با زبانی پاک پس آنرا بخوان
نوح دستی برد سوی خدا
با تضرع با خدا کرد التجا
کای خدای من ز دل می خوانمت
چون ترا نزدیک از خود دانمت
می نما اکنون مددگاری به من
حقّ ذات اقدس آن پنج تن
آن محمد ، فاطمه و ان ایلیا
هم شُبَر هم آن شُبَیرِ با خدا
ای خدای مهربان دستم بگیر
حق این ارواح پاک بی نظیر
بعد فرمودی : به ما این پنج تن
بوده و باشند اندر هر زمن
بهر ایشان این زمین و آسمان
گشته بر پا از خدای مهربان
بر همه واجبب بود اکرامشان
گشته عاید بر همه انعامشان
حقّ این اسما ، نما بر من مدد
ای خدای خالق جان و خرد
بَر ، تو ما را بر صراط مستقیم
بر در ایشان نما دائم مقیم
از صمیم دل همی گوید « کمال »
کای خدای مهربان ذوالجلال
بخش ما رابر ذوات پنج تن
کن رها از ادّعای ما و من