« حضرت علی علیه السلام و استمداد حضرت سلیمان از او »
22
« حضرت علی علیه السلام و استمداد حضرت سلیمان از او »
اولین جنگ جهانی در گرفت
عده ای مردند در آن ای شگفت !
در هزار و نهصد و با شانزدِه
سال میلادی چنین واقع شده
انگلیسی ها چو در حمله شدند
جانب بیت المقدس آمدند
« اونتره » بودی به قُرب آن مکان
بوده یک کوچک دهی در مرز آن
چونکه در سنگر کنی بشتافتند
لوح نقره در زمینش یافتند
نقش بودی از جواهر دور آن
زین جواهر خیره گشتی چشمشان
در وسط بودی حروفی از طلا
با خط عبرانی نا آشنا
مخبر از این ماجری فرمانده شد
نزد ( میجر این گریندل ) برده شد
« این گریندل » گفت با لحنی عجیب :
من نمی فهمم بود خطی غریب
لوح را دادی به سردار سپاه
تا کند بر لوح از حیرت نگاه
« لیفتونانت » و « گُلُداستون » در زمان
لوح را دادی بدست خُبرگان
انگلستان نیز در پایان جنگ
از پی تحقیق لکن بی درنگ
یک کمیته داده تشکیل آن زمان
از اساتید زبان باستان
بود از امریکا ، فرانسه ، انگلیس
عالمان خبره با رأیی سلیس
بعد چندین ماه تحقیق دقیق
کشف شد آن لوحۀ عهد عتیق
بود این لوح سلیمان بزرگ
کاندران بنوشته بُد رازی سترگ
خط عبرانی بد آن خط قدیم
از سخن های سلیمان فهیم
ترجمه گردیده اکنون آن زبان
واقف اند از آن کمی ازمردمان
ترجمۀ لوح سلیمان این بود
که ضمیر از دیدنش روشن شود
اولش نام خدا ، پس پنج تن
اسم هر یک را نوشته تن به تن
احمد و ایلّی و بعداً با هتول
هم حاسَن بعداً حاسین سبط رسول
آن سلیمان نبی با صفا
در نیایش او به دستور خدا
گفته : ای احمد به فریادم برس
نیست غیر از تو مرا فریاد رس
یا علی بنما به من اکنون مدد
مینما اکنون مرا راه رَشد
مرحمت فرمای بر من ای بتول
تادعایم پیش حق گردد قبول
ای حسن اکنون به من بنما کرم
تا نراند حق تعالی از دَرم
یا حسین بخشا به جان من خوشی
تا نبینم در دو دنیا ناخوشی
پس سلیمان گویدی همواره من
استغاثه می کنم بر پنج تن
بعد میی گوید به آهنگی جلّی :
قدرتِ اللّه هستی یا علی
با تعجب پس بهم کردی نگاه
میکشیدند از درون خویش آه
عضو های آن کمیته ناگهان
بر گرفت انگشت حیرت بر دهان
پس بهم بگذاشتند آنها قرار
موزه باشد جای لوح شاهوار
( لردبیشاب ) اسقف اعظم شنید
این خبر بنوشت با لحنی شدید
لوح گر اندر نمایشگاه شد
هر که دید آن را یقین گمراه شد
در مسیحیّت تزلزل می شود
دین به سرعت از کف ما میرود
بعد باید جملۀ نصرانیان
نعش دین باشد به روی دوششان
دین خود را در زمین مدفون کنند
قلب ما را زین عمل پر خون کنند
در کلیسا لوح را پنهان کنید
آنچه می گویم شما را ، آن کنید
جز جناب اسقف و آن رهبران
هیچکس واقف نباشندی از آن
چند تن زانها پس از این اختیار
مذهب اسلام کردند اختیار
دو نفر زان عاملان « تامس » و « ولیم »
آمدند آنها به راه مستقیم
هر دو تن در ظلّ اسلام آمدند
لایق هر گونه اکرام آمدند
نام خود کردند همنام حسین
آن « ولیم » و « تامس » گشتی نیّرین
از حسین دارد تمنائی « کمال »
مست باشد دائم از جام وصال