شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
« ترانۀ عشق »
حاج کمال مشکسار
حاج کمال مشکسار( غزلیات )
17

« ترانۀ عشق »

آن کلید درِ وَحدانی یزدان عشق است
به خدا علّت آگاهی انسان عشق است
عشق علّت بُوَد و جمله عوالم معلوم
جلوۀ اوّلِ آن ایزد منّان عشق است
عشق در جملۀ ذرّات جهان گنج خفی است
از ازل تا به ابد از همه پویان عشق است
ساخت از حبّ خودش خالق ما آینه ها
اندرین آینه ها رهبر ادیان عشق است
آدم و نوح و خلیل اللّه و موسی ، عیسی
اصلشان ازطرف ایزد سبحان عشق است
اولین نور ظهور احد از روز ازل
که زِ سیمای محمّد شده تابان عشق است
اولش نور محمّد بُد و هم ختم رُسل
پس بدان اول و هم آخِر ایشان عشق است
چون محمّدو علی منبعث از یک شجراند
پس نبیّ و وصیش نزد خبیران عشق است
گفت احمد : که همان اول ما ، آخِر ما است
چارده نور خدا ظاهر و پنهان عشق است
انبیا جمله ز انوار ده و چار انوار
نور بگرفته و این نور فروزان عشق است
عاشقان بندۀ حقّ اند به توفیق خدا
خنده و گریۀ هر عاشق حیران عشق است
گفت عطّار : که عشق از همه برتر باشد
حیدرِ صفدرِ سر حلقۀ مردان عشق است
فاطمه بنت رسول الَلَه و مِرآتِ علی
حَسن آن بَدرِ دُجا ، مرکز ایمان عشق است
کشتۀ تیغ جفا خونِ خداوند ، حسین
هم نُه اولادِ همین شاه شهیدان عشق است
هر که تسلیم و رضا گشته به تقدیرِ خدا
دیده است از ره دل ، شاه خراسان عشق است
ملهِم غیب سرود است زِ اشعارِ « کمال »
مهدی آل علی در همه دوران عشق است