« دو بیتی هاییکه در ابتدای هر فصل از کتاب دانشگاه زندگی نوشته شده »
15
« دو بیتی هاییکه در ابتدای هر فصل از کتاب دانشگاه زندگی نوشته شده »
ساقی بیرنگ ما بی رنگ و بوست
مست و بیخود از شراب ناب هوست
من ازآن ساقی شراب آورده ام
با دف و چنگ و رباب آورده ام
******
تجربه آگاهی و هوش آورد
یار را آخر به آغوش آورد
چون مجرب گشتی اندر زندگی
بنگری حق را درون بندگی
******
فرضیه باشد در این عالم مفید
رنگ ها را می کند بیشک سفید
میرسی از فرضیه سوی یقین
آزمایش کن سپس آن را ببین
******
تو به دانشگاه داری زندگی
بیخبراز راز و رمز بندگی
بندگی کن از سر صدق و صفا
تا بیابی در درون خود خدا
******
چیست سرّ زندگی ای هوشمند ؟
رستگارّیِ تو از هر قید و بند
چون رهیدی از خودی در عشق او
عالمی را بینی اندر تار مو
******
کن نگه در زندگی با چشم باز
تا به بینی کارهای چاره ساز
که ترا بهر تکامل آفرید
بنگری سرّی ز فِی لَبسٍ جَدِید
******
گوبه دانشگاه خوب زندگی
من چسان حاصل کنم ار زندگی ؟
بر وظیفۀ خویشتن می کن عمل
تا نباشد هیچ در کارت خلل
******
چیست اسبابم در این دانشکده ؟
کز خدا از بهرم آماده شده
در طبیعت هر چه هست از فوق و تحت
بهر تو آماده شد ای نیکبخت
******
من به دانشگاه نیک زندگی
بنده هستم لیک در تابندگی
هم معلم هم یکی دانش پژوه
هم یکی هستم همی باشم گروه
******
قطره ای هستم ز دریای وجود
اوست بود و من از اویم در نمود
من نمود و عینِ بودم ای عجب !
هر دو یک چیزیم این مربوب و رب
******
مدتی تخم دوئیت کاشتم
خویشتن را غیر می پنداشتم
یافتم چون در تکامل ارتقاء
گشتم آگاه و نبودم جز خدا !
******
خور نمایان شد به شکل آفتاب
هر دو یک چیزند خود آن را بیاب
خود برای خویشتن باشد وجود
پس برای خویش باشد در سجود
******