« تقریظ برکتاب دانشگاه زندگی » « تصنیف آقای دکتر بهادری »
13
« تقریظ برکتاب دانشگاه زندگی » « تصنیف آقای دکتر بهادری »
خوانده ام من این کتاب مستطاب
زان چشیدم قطره ای ز آب حیات
تو هم از این آب حیوان نوش کن
چون خُم می خویش را در جوشکن
باده چون از خُمّ وحدت میچشی
خویش را بیرون ز کثرت می کشی
اندرین میخانه چون ساقی خداست
باده اش مرد افکن و بس پر بهاست
بادۀ آن چون ز حوض کوثر است
ساقیش بیشک جناب حیدر است
چون مصنّف بندۀ خاصِ علی است
صوت نائی از نی او منجلی است
صوت نایی رااز این نی بشنوی
مست گردی و ز خود بیرون روی
گر به دانشگاه داری زندگی
رو بخوان آنجا دروس بندگی
بندگی کردی چو از صدق صفا
راه یابی در حریم کبریا
این چنین فرمود ختم انبیا
این سخن با ما به دستور خدا
« بندگّیِ حق بود چون گوهری
که اولوهیت را تو در آن بندگی »
بندگی کن ،بندگی کن ، بندگی
تا بیابی لذّتی از زندگی
زندگی چون شد به دستور خدا
هست پر ارج و غنیمت دان ورا
هر چه میکاری یقین آن بدروی
پس مکن در آن دمی تو کجروی
گر روی تو از صراط مستقیم
می شوی در ملکت وحدت مقیم
بعد از آن اندر حریم کبریا
راه یابی در حضور مرتضی
غور کن در این کتاب پر بها
تا بیابی نکته های دلربا
گر چه مقصد بیگمان نور خداست
واسطه بیشک علی مرتضی است
رهبرت گر حضرت حیدر بود
آن مرادت عاقبت حاصل شود
آنچه می بینی تو اندر این کتاب
میدهد بیشک سئوالست را جواب
چون مصنّف شیعه ای از مرتضی است
لاجرم عاشق بروی مصطفی است
اندرین دانشکده چون بنگری
روی خود می بینی و لذّت بری
حق سرودست این ز اشعار « کمال »
تا بیابی نور پاک ذوالجلال