شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
در مولود مسعود حضرت علی (ع)
حاج کمال مشکسار
حاج کمال مشکسار( قصیده ها )
107

در مولود مسعود حضرت علی (ع)

ساقی سببی ساز که هنگام شراب است
مطرب مددی کن که دل از شوق کباب است
زان می که فروشند به میخانۀ توحید
در ساغر ما ریز که این کار صواب است
در کوی خرابات ز می ساز خرابش
آن را که ز هجر می گلرنگ خراب است
گویید به آن ساقی مه طلعت زیبا
داروی دل بیدل ما بادۀ ناب است
چون پیر شدم از عدم باده گساری
یک ساغر می ریز که آن پیک شباب است
در حشر اگر باده کشان اهل عذابند
ما را نکشیدن به خدا عین عذاب است
یک جرعۀ می ده ز کرم ای بت طنّاز
کان جرعه مرا مغفرت روز حساب است
زان آب بهشتی بزن آتش گل ما را
زیرا که هوی و هوسم نقش بر آب است
یک قطرۀ می از کف آن ساقی مه رو
خوشتر ز دو صد بحر پر از قند و گلاب است
ساقی بکن از باده مرا بیخود و مدهوش
چون مولد آن ماه وش بسته نقاب است
آن دست خدا؛ نور هدا وجه محمد (ص)
سلطان سخا؛ بحر وفا؛ ام کتاب است
مرآت صمد؛ نور احد؛ قبلۀ حاجات
از اوست ایاب همه وانگاه ذهاب است
از روز ازل تا ابد آن میر شجاعت
بر دشمن یزدان چو یکی تیر شهاب است
در عشق محمد (ص) شه خوبان دو عالم
چون آتش سوزان همه در سوزش و تاب است
در گوش علی نغمۀ جانانۀ معشوق
الهام جگرسوز نی و چنگ و رباب است
معشوق ندانم که به گوشش چه فرو خواند
کو را همه دم در سفر مرگ شتاب است
در آینۀ وجه علی (ع) نور محمد (ص)
چون صورت خورشید عیان پشت سحاب است
بر نوح و خلیل الله و بر موسی و عیسی
زان شاه دو کونین عیان امر و خطاب است
آئینه رویش ز ازل در همه دوران
بر دوست بشیر آمد و بر خصم عتاب است
هر چند پرستیدن بت محض گناه است
گر بت تویی این کار مرا عین ثواب است
زیرا که تویی عین رخ ایزد بی چون
هر چند که همواره بد اندیش به خواب است
ای بحر کرم؛ میر امم؛ علت ایجاد
عالم همه در پیش تو کمتر ز حباب است
ای نور محمد که تویی باب الهی
جبریل به دربانیت همواره به باب است
هر کس که گمان کرد تو را همقدر خویش
آن احمق بی عاطفه کمتر ز دواب است
هر کس که زند پیش رخت لاف خدایی
در پیش بصیران سخنش همچو سراب است
قربان جمالت که ز حق در همه دوران
از رور ازل شاهد و حاضر به جواب است
خفّاش که از دیدن شمس است مکدّر
دستش همه از خون دل خویش خضاب است
چون مهر رخت را نبود هیچ حجابی
پس هستی من نیز مرا عین حجاب است
ای آنکه کند نور رخت ذرّه نوازی
بر ذرّه ببخشای که کمتر ز تراب است
جرم و گنهم گرچه به سرحد «کمال» است
عفو و کرم و فضل تو بیرون ز نصاب است