255
شکوفه های هلو رسته روی پیرهنت
شکوفه های هلو رستــه روی پیرهنت
دوباره صورتی ِ صورتی است باغ تنت
دوباره خواب مرا می برد که تا ببرد
به روز صورتی ات - رنگ مهربان شدنت
چه روزی، آه چه روزی! که هر نسیم وزید
گلی سپرد به من پیش رنگ پیرهنت
چه روزی، آه چه روزی! که هر پرنده رسید
نُکی به پنجره زد پیش باز در زدنت
تو آمدی و بهار آمد و درخت هلو
شکوفه کرد دوباره به شوق آمدنت
درخت شکل تو بـود و تو مثل آینه اش
شکوفه های هلو رسته روی پیرهنت
و از بهشت ترین شاخه روی گونه ی چپ
شکوفه ای زده بودی به موی پرشکنت
پرنده ای کــه پرید از دهان بوسه ی من
نشست زمزمه گر روی بوسه ی دهنت
شکفته بودی و بی اختیار گفتم: آه!
چه قدر صورتی ِ صورتی است باغ تنت !