103
غزل ۸۲
کس به بزم دلبران از دور گردان پیش نیست
قرب نزدیکان مجلس حرف و صوتی بیش نیست
در صلات عاشقان دوری و تنهاییست رکن
گو قضا کن طاعت خود هر که اینش کیش نیست
ما نکو دانیم طور حسن دور افتاده دوست
قرب ارزانی به مشتاقی که دور اندیش نیست
بر سر خوانند نزدیکان ولیکن لطف شاه
منتظر جز بر ره دریوزهٔ درویش نیست
انگبین زهر هلاک تست با دوری بساز
ای مگس مرگ تو در نوش است اندر نیش نیست
دلبران وحشی حکیمانند ضایع کی کنند
مرهم خود را بر آن دل کز محبت ریش نیست