شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل ۳۴۱
وحشی
وحشی( غزلیات )
360

غزل ۳۴۱

زینسان که تند می گذرد خوشخرام من
کی ملتفت شود به جواب سلام من
گفتم بگو از آن لب شیرین حکایتی
سد تلخ گفت دلبر شیرین کلام من
آن شمع گر ز سوز دل من خبر نداشت
بهر چه بر فروخت چو بشنید نام من
کامی نیافتم ز لب او به بوسه ای
هر گز نبود آن لب شیرین به کام من
وحشی غزال من که به من آرمیده بود
وحشی چنان نشد که شود باز رام من