شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل ۳۰۷
وحشی
وحشی( غزلیات )
112

غزل ۳۰۷

آتش به جگر زان رخ افروخته دارم
وین گریهٔ تلخ از جگرسوخته دارم
گفتی تو چه اندوخته ای ز آتش دوری
این داغ که بر جان غم اندوخته دارم
انداخته ام صید مراد از نظر خویش
یعنی صفت باز نظر دوخته دارم
در دام غمت تازه فتادم نگهم دار
من عادت مرغان نو آموخته دارم
وحشی به دل این آتش سوزنده چو فانوس
از پرتو آن شمع بر افروخته دارم