1163
غزل ۲۸۷
دارد که چون تو پادشهی بنده ات شوم
قربان اختلاط فریبنده ات شوم
بیعانهٔ هزار غلام است خنده ات
سد بار بندهٔ لب پر خنده ات شوم
سد کس به یک نگه فکنی در کمان لطف
شیدایی نگاه پراکنده ات شوم
پروانه سوزد از پی سد گام پرتوت
سرگرم شمع عارض تابنده ات شوم
خوش اختریست اینکه بر آمد به طالعت
وحشی غلام اختر تابنده ات شوم