شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل ۲۸۶
وحشی
وحشی( غزلیات )
121

غزل ۲۸۶

در آغاز محبت گر وفا کردی چه می کردم
دل من برده بنیاد جفا کردی چه می کردم
هنوزم مبتلا نا کرده کشت از تیغ استغنا
دلم را گر به لطفی مبتلا کردی چه می کردم
نگار آشنا کش دلبر بیگانه سوز من
مرا با خویشتن گر آشنا کردی چه می کردم
بجز جور و جفا کردی نکرد آن مه بحمداله
اگر بعد از وفا این کارها کردی چه می کردم
شدم آگاه زود از خوی آن بیداد جو وحشی
دلم گر خو به آن شوخ بلا کردی چه می کردم