شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل ۲۴۶
وحشی
وحشی( غزلیات )
84

غزل ۲۴۶

تو و هر روز و بزم عشرت خویش
من و شبها و کنج محنت خویش
منم با محنت روی زمین خوش
نگه دار آسمان گو راحت خویش
ز هجران مردم و بر سر ندیدم
کسی را غیر سنگ تربت خویش
مکش زحمت برای راندن ما
که ما خواهیم بردن زحمت خویش
به زیر تیغ او نالید وحشی
فتادش سربه پیش از خجلت خویش