شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل ۲۱۱
وحشی
وحشی( غزلیات )
104

غزل ۲۱۱

کی اهل دل به کام خود از دوستان برند
تا کارشان به جان نرسد کی ز جان برند
از ما برید یار به اندک حکایتی
چندان نبود این که ز هم دوستان برند
شد گرم تا شنید ز ما سوز دل چو شمع
آه این چه حرف بود که ما را زبان برند
آنکس که گشت باعث سوز فراق ما
یارب سرش به مجلس او شمعسان برند
وحشی مبر به تیغ ز جانان که اهل دل
از هم نمی برند اگر از جهان برند