شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شمارهٔ ۹۹
شمس مغربی
شمس مغربی( غزلیات )
104

شمارهٔ ۹۹

ای آخر هر اول و ای اول هر آخر
ای ظاهر هر باطن و وی باطن هر ظاهر
انوار جمال توست در دیده هر مومن
آثار جلال تست در سینه هر کافر
فی صورت اعیان و فی کسوت اکوان
فی سیرت انسان فی الناصر و الناضر
چون شکر توان کردن آنرا که بود خود را
هم منعم و هم ناعم، هم نعمت و هم شاکر
جز تو نبود ساجد جز تو نبود عابد
جز تو نبود شاهد جز تو نبود ذاکر
قد صارلنا فی وجهکم واله
قد طل لنا العقل فی حسنکم حایر
بی قوت و بیتابم بیقوت و خور خوابم
من طرفک یا سامر من عینک یا ساحر
بر مغربی آن ساقی چون ریخت می باقی
شد فانی و شد باقی شد غایب و شد حاضر