شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۳۳۹
شاه نعمت الله ولی
شاه نعمت الله ولی( غزلیات )
61

غزل شمارهٔ ۳۳۹

بنده ایم و عابد و معبود اوست
بلکه معدومیم ما موجود اوست
گر کسی راهست مقصودی دگر
عارفان را از همه مقصود اوست
جود او بخشید عالم را وجود
نیک دریابش که عین جود اوست
این و آن نقش خیالی بیش نیست
آنکه هست و باشد و هم بود اوست
سر نهاده پیش او بر خاک راه
ساجدیم و حضرت مسجود اوست
حکم میخانه به ما انعام کرد
آنکه ما را این عطا فرمود اوست
نعمت الله جان به جانان داد و رفت
نزد یاران عاقبت محمود اوست