81
غزل شمارهٔ ۳۳۸
هر چه می بینی همه انوار اوست
صورت و معنی ما آثار اوست
دل به او دادیم و او دلدار ماست
خوشدلی باشد که او دلدار اوست
خسته ای کو دُرد دردش می خورد
نوش جانش باد کان تیمار اوست
چیست عالم سایه بان حضرتش
کیست آدم مخزن اسرار اوست
عاشقی کز عشق او دارد حیات
زندهٔ جاوید و برخوردار اوست
غیر او هرگز نه بیند یار غار
چون توان دیدن که از اغیار اوست
نعمت الله باده می نوشد مدام
این چنین کاری همیشه کار اوست