125
اندر عزّت عقل
عزّتِ عقل هست سوی روان
نزد روشن ضمیر پاک روان
در اضافت سوی زمانه لطیف
به اضافت به سوی عقل کثیف
اول و آخر و عزیز و ذلیل
علوی و سفلی و قبیح و جمیل
غرض امر و دایهٔ آدم
عَرَض نفس و جوهر عالم
هم ورای مراتب اسمی
هم پذیرای صورت جسمی
ذات او گشته مستدیر از نفس
جنبش او اثرپذیر از نفس
مایه و پایهٔ مدارج اسم
علت و آلت مراتب جسم
این همه عقل را مسلّم گشت
آسمان عقل و روح سُلّم گشت