شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
شمارهٔ ۴ - و برای او همچنین
صامت بروجردی
صامت بروجردی( کتاب نوحه های سینه زنی (به اقسام مختلفه و لحنهای متنوع و مخصوصه) )
301

شمارهٔ ۴ - و برای او همچنین

ای صبا بر گو به خاتون جنان اندر جنان با غم و آه و فغان
کی به جنت سرور و سر خیل خیرات حسان از جفای آسمان
شاه دین بی یاور است بی پناه و لشگر است
نور عینت با گلوی تشنه زیر خنجر است
شاه دین بی یاور است
قد و بلای جوانان بنی هاشم تمام از جفای اهل شام
شد به دشت کربلای پربلا در خون طپان از جفای آسمان
شاه دین بی یاور است بی پناه و لشگر است
نور عینت با گلوی تشنه زیر خنجر است
شاه دین بی یاور است
آنکه بهر شست و شو آورد آب سلسبیل از برایش جبرئیل
عاقبت از بهر آبی شست دست خورد ز جان از جفای آسمان
شاهد دین بی یاور است بی معین و لشگر است
نور عینیت با گلوی تشنه زیر خنجر است
شاه دین بی یاور است
ابن سعد نامسلمان در هوای ملک ری دفتر دین کرده طی
بهر قتل عترت پیغمبر آخر زمان از جفای آسمان
شاده دین بی یاور است بی معین و لشگر است
نور عینیت با گلوی تشنه زیر خنجر است
شاه دین بی یاور است
تشنه خون حسین با دست خنجر آمده شمر کافر آمده
کرده جا بر سینه شاهنشه کون و مکان از جفای آسمان
شاده دین بی یاور است بیمعین و لشگر است
نور عینیت با گلوی تشنه زیر خنجر است
شاهد دین بی یاور است
دخترت ای اختر تات بنده برج رسول زینب تو یا بتول
می برد از بی کسی بر کوفی و شامی امان از جفای آسمان
شاهدین بی یاور است به معین و لشگر است
نور عینیت با گلوی تشنه زیر خنجر است
شاه دین بی یاور است
در لب شط فرات از شمر شوم بی ادب سبط سلطان عرب
می نماید خواهش یک قطره آب روان از جفای آسمان
شاهدین بی یاور است بی معین و لشگر است
نور عینت با گلوی تشنه زیر خنجر است
شاهد دین بی یاور است
پیکر پرورده آغوش دوش مصطفی در زمین کربلا
شد سر مهر افسر وی زینت نوک سنان از جفای آسمان
شاهدین بی یاور است بی معین و لشگر است
نور عینت با گلوی تشنه زیر خنجر است
شاه دین بی یاور است
روز و شب صامت برای نور عینت در نواست
در خیال کربلاست
زد شرر زین ماتم عظمی بوی اندر جهان
از جفای آسمان
شاه دین بی یاور است بی معین و لشگر است
نور عینیت با گلوی تشنه زیر خنجر است
شاه دین بی یاور است