191
شمارهٔ ۳۶ - مصیبت علی اکبر(ع)
در آن زمان که علی اکبر جوان ز پدر
به کربلا طلب جنگ را اشقیا می کرد
نظر به عارض وی می نمود شاه شهید
به عرش قاصد آه از جگر رها می کرد
نگه به قامت وی می فکند و تیر غمش
ز بی کسی به دل سنگ خاره جا می کرد
کسی نبود که مرهم نهد به زخم دلش
ز غصه سوی خدا روی التجا می کرد
که ای خدا تو گواهی که بهتر ا ز اکبر
اگر که داشت حسین در رهت فدا می کرد
چه اکبری که به ماه رخش گشودی چشم
هر آنکه یاد ز رخسار مصطفی می کرد
سکینه در حرم از ماتم برادر خویش
به سینه می زد و فریاد و اخا می کرد
ز غصه زینب بی خانمان فتاده به خاک
چو نی به حال شه نینوا نوا می کرد
بغل نمود دو زانو به سینه و لیلا
نظر به قد علی اکبر از قفا می کرد
نداشت چاره دیگر ز محنت ایام
به صبر درد دل خویش را دوا می کرد
دریغ و آه از آن دم که پیش چشم حسین
میان خون بدن اکبرش شنا می کرد
گهی نظر به پدر می نمود با حسرت
برای دادن جان گاه دست و پا می کرد
فکنده زلزله در خلق ماسوی (صامت)
دمیده بر سر خود خاک زین عزا می کرد