148
شمارهٔ ۳۱
سر دار محبت سر فرازی برنمی دارد
اناالحق گفتن منصور بازی برنمی دارد
زمین از خاکساری ها ز سر تا پا تواضع شد
سر میدان الفت ترک تازی برنمی دارد
کمال عرض حاجت خواهد و چشم امید این در
زمین عشق تخم بی نیازی برنمی دارد
غرور و غمزه و ناز و تغافل گشت چون غالب
رعیت پروری عاشق نوازی برنمی دارد
به صبح و شام از زلف نگار تند خو (صامت)
مزن دم کاین دم شیر است بازی برنمی دارد