110
غزل شمارهٔ ۶۴
به زیر چرخ دل شادمان نمی باشد
گل شکفته درین بوستان نمی باشد
خروش سیل حوادث بلند می گوید
که خواب امن درین خاکدان نمی باشد
به هر که می نگرم همچو غنچه دلتنگ است
مگر نسیم درین گلستان نمی باشد؟
به طاقت دل آزرده اعتماد مکن
که تیر آه به حکم کمان نمی باشد
به یک قرار بود آب، چون گهر گردد
بهار زنده دلان را خزان نمی باشد
کناره کردن از افتادگان مروت نیست
کسی به سایهٔ خود سرگران نمی باشد
مکن کناره ز عاشق، که زود چیده شود
گلی که در نظر باغبان نمی باشد
هزار بلبل اگر در چمن شود پیدا
یکی چو صائب آتش زبان نمی باشد