47
غزل شمارهٔ ۶۹۴۰
لنگر درین خراب برای چه می کنی؟
در راه سیل خواب برای چه می کنی؟
تعمیر خانه ای که بود در گذار سیل
ای خانمان خراب برای چه می کنی؟
موی سفید، گرده صبح قیامت است
در وقت صبح خواب برای چه می کنی؟
اندیشه است لنگر عمر سبک عنان
در گفتگو شتاب برای چه می کنی؟
جرم تو از حساب برون است و از شمار
اندیشه از حساب برای چه می کنی؟
نقش است هر چه هست درین خانه غیر حق
از مردمان حجاب برای چه می کنی؟
از تیر کج کمان نبرد کجروی برون
با آسمان عتاب برای چه می کنی؟
بحری که می کنی طلبش در کنار توست
ای موج، اضطراب برای چه می کنی؟
ای گوهر گرامی این بحر، چون حباب
سر در سر شراب برای چه می کنی؟
کوثر به خاکبوس نهال تو تشنه است
دلهای خلق آب برای چه می کنی؟
دل نیست گوهری که درآرد به رشته سر
سامان پیچ و تاب برای چه می کنی؟
صائب جهان پوچ بود قلزم سراب
لنگر درین سراب برای چه می کنی؟