47
غزل شمارهٔ ۶۳۰۲
نیست در روی زمین سیمبری بهتر ازین
نیست در عالم امکان پسری بهتر ازین
بی تکلف نفتاده است به خاک و نفتد
هرگز از عالم بالا، ثمری بهتر ازین
از بناگوش تو شد روی زمین مهتابی
آسمان یاد ندارد سحری بهتر ازین
شیر مادر شمرد خون دل عاشق را
چرخ بی مهر ندارد پسری بهتر ازین
نیست در سلسله مور میانان جهان
نازک اندام بت خوش کمری بهتر ازین
یوسف از شرم شکرخند تو زندانی شد
نیست در مصر حلاوت شکری بهتر ازین
می چکد سیب زنخدان تو از تاب نگاه
باغ فردوس ندارد ثمری بهتر ازین
من ز یعقوب و تو کمتر نه ای از یوسف مصر
به نظر باختگان کن نظری بهتر ازین
حاش لله که کنم از تو شکایت، اما
می توان خورد غم ما قدری بهتر ازین
خون ما پوست به تن می درد از حسرت تیغ
رگ ما را نبود نیشتری بهتر ازین
بیخودی برد به جولانگه مقصود مرا
نیست بی بال و پران را سفری بهتر ازین
نرسد بال گل آلود به جایی صائب
از دل خاک برون آر سری بهتر ازین