48
غزل شمارهٔ ۵۶۸۴
چه قدر سرخوشی از باده انگور کنیم
به که پیمانه خود از سر منصور کنیم
ما که از پرتو مهتاب نظر می بازیم
به چه طاقت هوس انجمن طور کنیم
ما چو نرگس به تن خویش نظر باخته ایم
به چه رو چشم به رخساره منظور کنیم
نمکی نیست درین عالم پرشور، مگر
از نمکدان قیامت دهنی شور کنیم
بروی ای برق سبکسیر که در خرمن ما
دانه ای نیست که قفل دهن مور کنیم
عارفان غوره خود را می گلگون کردند
ما بر آنیم که صهبای خود انگور کنیم
جاده روشن شمشیر بود دست بدست
صائب از مرگ چرا منزل خود دور کنیم