58
غزل شمارهٔ ۳۶۹۸
ز نوبهار کجا گل شکفته می گردد؟
گل از ترانه بلبل شکفته می گردد
ز زلف و عارض دلدار غافل افتاده است
دلی که از گل و سنبل شکفته می گردد
کسی کز آبله افتاده در گره کارش
ز خار راه تو گلگل شکفته می گردد
مرا دلی است درین بحر نیلگون چو حباب
که از نسیم تزلزل شکفته می گردد
ز آه سرد چه پرواست لاله رویان را؟
که از نسیم سحر گل شکفته می گردد
گره ز غنچه پیکان شود به خون گر باز
گل گرفته هم از مل شکفته می گردد
دلی که گرد کدورت نبرد ازو سیلاب
کجا ز سیر سر پل شکفته می گردد؟
دلی که داشت تغافل به التفات، امروز
ز زخم تیغ تغافل شکفته می گردد
دلی که تنگ گرفته است در میان حرصش
کی از نسیم توکل شکفته می گردد؟
به خاکساری من نیست هیچ کس صائب
اگر فلک ز تحمل شکفته می گردد