56
غزل شمارهٔ ۳۶۱۱
تن حجاب سفر جان هوایی نشود
سیر شبنم گره از آبله پایی نشود
عندلیبی که شکایت کند از دام و قفس
نیست ممکن که گرفتار رهایی نشود
هردو عالم به نظر هیچ بود مستان را
طاعت اهل خرابات ریایی نشود
برد آرام مرا چشم پریشان نظرش
هیچ کافر هدف تیر هوایی نشود!
می کشد سلسله موج به دریا صائب
عشق مخلوق محال است خدایی نشود