شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۲۶۰۷
صائب تبریزی
صائب تبریزی( غزلیات )
75

غزل شمارهٔ ۲۶۰۷

داغ ناسور مرا گر بر دل صحرا نهند
از خجالت لاله ها بر کوه پا بالا نهند
از لب پیمانه ها خیزد نوای العطش
پنبه مغز مرا گر بر سر مینا نهند
این عزیزانی که من در مصر دولت دیده ام
در ترازو جنس یوسف را به استغنا نهند
کشتی جمعی که دارد از توکل بادبان
بیشتر در غیر موسم روی در دریا نهند
پرتو رویش چنین گر مجلس افروزی کند
زود باشد شمعها سر را به جای پا نهند
غنچه خسبانی که سر پیچیده اند از روزگار
سر چو صائب بر سر زانوی استغنا نهند