شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
بخش ۱۵ - حکایت در محرومی خویشتن بینان
سعدی
سعدی( باب چهارم در تواضع )
156

بخش ۱۵ - حکایت در محرومی خویشتن بینان

یکی در نجوم اندکی دست داشت
ولی از تکبر سری مست داشت
بر کوشیار آمد از راه دور
دلی پر ارادت، سری پر غرور
خردمند از او دیده بردوختی
یکی حرف در وی نیاموختی
چو بی بهره عزم سفر کرد باز
بدو گفت دانای گردن فراز
تو خود را گمان برده ای پر خرد
انائی که پر شد دگر چون برد؟
ز دعوی پری زان تهی می روی
تهی آی تا پر معانی شوی
ز هستی در آفاق سعدی صفت
تهی گرد و باز آی پر معرفت