113
۲ - النوبة الثانیة
قوله تعالى: «هُوَ الَّذِی أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ» اى من السّحاب. و قیل من سماء الملائکة الى السّحاب ثمّ الى الارض، «ماء» اى مطرا، «لَکُمْ مِنْهُ شَرابٌ» اى ماء مشروب، «وَ مِنْهُ شَجَرٌ» اى و منه شرب اشجارکم و حیاة غراسکم و نباتکم، «فیه» اى فى الشّجر و کلّ ما ینبت على الارض فهو شجر، «تُسِیمُونَ» اى ترعون مواشیکم، یقال اسمت الإبل اذا رعیتها و قد سامت تسوم فهى سائمة اذا رعت.
«ننبت لکم» بالنون قراءة ابو بکر عن عاصم و قرأ الباقون: «یُنْبِتُ» بالیاء اى ینبت اللَّه، «لکم» بهذا الماء، «الزَّرْعَ» اى الحبوب، «و الزیتون» واحدتها زیتونة، «وَ النَّخِیلَ» جمع نخل کعبد و عبید، «وَ الْأَعْنابَ» جمع عنب، «وَ مِنْ کُلِّ الثَّمَراتِ» الفواکه و حمل کلّ شجر ثمرتها، «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ» اى ینظرون فى حقایق الاشیاء.
«وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ» اى ذلک لکم اللیل لتسکنوا فیه، «و النهار» لتتصرّفوا فیه، «وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ» لمعرفة السّنین و الشّهور، «وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِهِ» اى تجرى فى فلکها بامر اللَّه، و انّما اعاد ذکر المسخرات لانّ المعنى مسخرة للَّه سخرها لکم. «وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ» رفع کلّهن شامى، و رفع حفص «وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ» فقط على الابتداء و الخبر و نصب الباقون کلّهنّ، «إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ» لانّ بالعقل یهتدى الى دلائلها.
«وَ ما ذَرَأَ لَکُمْ» الذّرء اظهار الشیء بایجاده تقول ذراه یذراه ذرءا و ملح ذرأ اى ظاهر البیاض شدیده المعنى و سخر، «ما ذَرَأَ لَکُمْ» اى ما خلق لاجلکم، «فِی الْأَرْضِ» من الدّواب و الاشجار و الثّمار و غیرها، «مُخْتَلِفاً أَلْوانُهُ» اصنافه، «إِنَّ فِی ذلِکَ» اى انّ فى خلق اللَّه ذلک، «لَآیَةً لِقَوْمٍ یَذَّکَّرُونَ» یتّعظون و یعتبرون.
«وَ هُوَ الَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِیًّا» یرید انواع صید السّمک، «وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْیَةً تَلْبَسُونَها» هى اللئالی تنظم فتصیر ملبوسا. و قیل اللّؤلؤ و المرجان، «وَ تَرَى الْفُلْکَ» اى السّفن، «مَواخِرَ فِیهِ» اى جوارى تجىء و تذهب بالرّیح. و قیل مواخر تشقّ الماء شقّا بجؤجؤها و المخر شقّ الماء من یمین و شمال و هى ماخرة و الجمع مواخر. و قیل المخر استدبار الرّیح و منه قوله (ص): «استمخروا الریح و اعدوا النبل»
یعنى عند البول. و روى: اذا اراد احدکم البول فلیتمخّر الرّیح اى لینظر این مجراها و هبوبها فیستدبرها، «وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ» یعنى من سعة رزقه بالتّجارة و القصد الى البلاد الشّاسعة، «وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» اى تشکرون اللَّه على ما انعم به علیکم.
«وَ أَلْقى فِی الْأَرْضِ رَواسِیَ أَنْ تَمِیدَ بِکُمْ» الرّواسى الثّوابت و المید المیل، و المعنى خلق اللَّه فى الارض جبالا کراهة ان تمید بکم و تضطرب بکم، و عند الکوفیّین معناه لان لا تمید بکم. قال وهب: لمّا خلق اللَّه الارض جعلت تمور، فقالت الملائکة انّ هذه فى غیر مقرّة احدا على ظهرها فاصبحت و قد ارسیت بالجبال لم تدر الملائکة ممّ خلقت الجبال، «و انهارا» اى و جعل فیها انهارا کالنّیل و الفرات و دجلة، «وَ سُبُلًا» اى طرقا مختلفة الى کلّ بلدة، «لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ» بمقاصدکم. و قیل لتهتدوا الى توحید ربّکم.
«وَ عَلاماتٍ» العلامة صورة یعلم بها المعنى من خطّ او لفظ او اشارة او هیأة و المراد بها ها هنا معالم الطّرق و هى الجبال، و تقدیر الکلام: القى فى الارض رواسى لئلّا تمید و لتکون علامات لطرقکم بالنّهار و ادلّته، ثمّ ذکر ادلّة اللّیل فقال: «وَ بِالنَّجْمِ» یعنى بجمیع النّجوم، «هُمْ یَهْتَدُونَ» باللّیل الى الطّرق و القبلة فى البرّ و البحر. قال اهل اللّغة: النّجم و النّجوم فى معنى واحد کما تقول کثر الدّرهم فى ایدى النّاس و کثرت الدّراهم. و قیل المراد بالنّجم ها هنا القطب و هو النّجم الصّغیر الّذى تدور علیه رحى بنات النّعش الصّغرى فى جوف مجرى بنات النّعش الکبرى امام مهبّ الشّمال. و قیل هو الجدى و هو السّابع من بنات النّعش الصّغرى و الفرقدان الاوّلان منها و لیس بالجدى الّذى هو المنزل و بعضهم یصغّر هذا فیقول جدىّ.
قال ابن عباس سألت رسول اللَّه (ص) عن قوله: «وَ بِالنَّجْمِ هُمْ یَهْتَدُونَ» قال هو الجدى یا بن عبّاس علیه قبلتکم و به تهتدون فى برّکم و بحرکم.
قال السدّى: «وَ بِالنَّجْمِ» یعنى بالثّریّا و بنات النّعش و الجدى و الفرقدین، «هم تهتدون» الى الطرق و القبلة. و قال قتاده: انّما خلق اللَّه النّجوم لثلاثة أشیاء: زینة للسّماء، و معالم للطّرق، و رجوما للشّیاطین فمن قال غیر هذا فقد قال رأیه اى اخطأ رأیه و تکلّف مالا علم له به.
قوله: «أَ فَمَنْ یَخْلُقُ کَمَنْ لا یَخْلُقُ» جاى دیگر گفت: «أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَکاءَ خَلَقُوا کَخَلْقِهِ هذا خَلْقُ اللَّهِ فَأَرُونِی ما ذا خَلَقَ الَّذِینَ مِنْ دُونِهِ أَرُونِی ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ هَلْ مِنْ خالِقٍ غَیْرُ اللَّهِ» مىگوید آن کس که آفریدگارست و این همه که درین سوره رفت آفریده و صنع او، کى برابر بود با وى بت جماد که نه آفریند و نه داند؟ و عبّر عن الصّنم بمن ازدواجا للکلام و بناء على زعم الکفّار. و قیل معناه انّ الحىّ الممیّز لیس بخالق کالّذى هو خالق فکیف الجماد، «أَ فَلا تَذَکَّرُونَ» فتعرفوا فساد ما انتم علیه.
«وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها» اى لا یمکنکم عدّها لکثرتها و لا تطیقوا اداء شکرها، «إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ» لمن قصّر فى شکره، «رحیم» بکم لا یقطع نعمه علیکم بتقصیرکم.
«و اللَّه یعلم ما یسرون و ما یعلنون» بالیاى قرأهما حفص عن عاصم و قرأ الباقون: «تُسِرُّونَ تُعْلِنُونَ» بالتاء على الخطاب و المعنى لا یخفى علیه شکر الشّاکرین و کفر الکافر و سواء عنده ما اعلن من ذلک و ما اخفى.
«وَ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ» قرأ عاصم و یعقوب: یدعون بالیاء على الغیبة و قرأ الباقون: تدعون بالتّاء على الخطاب، «لا یَخْلُقُونَ شَیْئاً» لانّها موات عجزة، «وَ هُمْ یُخْلَقُونَ» لانّها من جنس الارض.
«أَمْواتٌ» اى هى اموات لیس فیها ارواح بتان را مىگوید مردگاناند در ایشان روح حیاة نه، آن گه تأکید را گفت: «غَیْرُ أَحْیاءٍ» نه زندگاناند، و این از بهر آن گفت که زنده را گاه گاه بر سبیل مجاز مرده خوانند چنانک: «إِنَّکَ مَیِّتٌ وَ إِنَّهُمْ مَیِّتُونَ» یعنى که این نه آنست بلکه مواتاند بحقیقت مرده نه زنده، «وَ ما یَشْعُرُونَ أَیَّانَ یُبْعَثُونَ» اینجا دو قول گفتهاند: یکى آنست که کافران که بت مىپرستند ندانند که ایشان را کى برانگیزانند، قول دیگر آنست که بتان ندانند که قیامت کى خواهد بود و ایشان را کى برانگیزانند، و این آنست که در قیامت ربّ العزّه بتان را زنده گرداند تا در عرصات از عابدان خویش تبرّا جویند و بیزارى گیرند، امّا امروز در دنیا جمادند هیچ ندانند که آن حال کى خواهد بود.
«إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ» خطاب عام است همه بندگان را، مىگوید: که معبود شما یکیست، خدایى که مستحق عبادت اوست، موصوف بوصف جلال و نعت عزّت، اوست یکتایى که او را شریک و انباز نیست، جبّارى که او را حاجت و نیاز نیست، «فَالَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ» کافران را میگوید که ایمان برستاخیز ندارند، دلهاشان با توحید بیگانه است، حق نمىشناسند و راستى نمى پذیرند و از ایمان و تصدیق سر باز زدند و گردن کشیدند.
«لا جَرَمَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ» اى حقّا انّ اللَّه یعلم، «ما یُسِرُّونَ» من معاداة النبى (ص)، «وَ ما یُعْلِنُونَ» منها، «إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ» عن الایمان میگوید براستى و درستى که اللَّه نهان و آشکاراى ایشان مىداند، آنچ در دل دارند از عداوت مصطفى (ص) و مؤمنان مىداند و آنچ آشکارا میکنند از فعل بد و اذى که مىنمایند مىبیند و فردا همه را پاداش دهد و هیچ نستاید ایشان را و ننوازد که ایشان را دوست ندارد: «إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ» گویند که حسین بن على (ع) با درویشان بنشستى آن گه گفتى: «إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرِینَ» و قیل فى قوله: «لا جَرَمَ» لا ردّ لقولهم و فعلهم و جرم یعنى حقّ و وجب، و التقدیر: وجب انّ اللَّه یعلم اسرارهم و اعلانهم، انّه لا یحبّ المستکبرین.
«وَ إِذا قِیلَ لَهُمْ ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ» این در شأن مقتسمان آمد که در ایّام موسم بر راه حاج نشسته بودند چون از ایشان مىپرسیدند که: «ما ذا أَنْزَلَ رَبُّکُمْ» اى ما الذى انزل اللَّه على محمّد (ص) چیست آنک اللَّه فرو فرستاد بر محمد (ص)؟ ایشان جواب مىدادند که: «أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ» اى ما دونته الاوائل فى کتبهم، اى الذى تذکرون انتم انّه منزل اساطیر الاوّلین، اکاذیب الاوّلین آنچ شما مىگوئید که از آسمان منزلست آن افسانهاى پیشینیانست و دروغها که پیشینیان برساختند و نهادند، همانست که جاى دیگر گفت: «أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ اکْتَتَبَها فَهِیَ تُمْلى عَلَیْهِ بُکْرَةً وَ أَصِیلًا».
«لِیَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ کامِلَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ» این لام لام عاقبة گویند، اى مآل فعلهم هذا العذاب معنى آنست که اساطیر الاوّلین بآن گفتند تا بعاقبت و سرانجام بار گران خود همىبردارند بتمامى که از آن هیچ بتوبه و حسنات نکاهد، «وَ مِنْ أَوْزارِ الَّذِینَ یُضِلُّونَهُمْ» و بار ایشان نیز بردارند که پس رو بوده اند و ایشان را گمراه کردند بى آنک پس روان را از گناه چیزى وا کم کنند، آن گه گفت: «بِغَیْرِ عِلْمٍ» اى بتقلید من غیر استدلال، که سخن ایشان بنادانى پذیرفتند و بى حجّت طاعت ایشان داشتند و بباطل اتّباع ایشان کردند، و روا باشد که: «بِغَیْرِ عِلْمٍ» با مضلّان شود، اى یضلّونهم جهلا منهم بما کانوا یکسبون من الاثم.
قال رسول اللَّه (ص): ایّما داع دعا الى ضلالة فاتّبع فانّ علیه مثل اوزار من اتّبعه من غیر ان ینقص من اوزارهم شىء و ایّما داع دعا الى هدى فاتبع فله مثل اجورهم من غیر ان ینقص من اجورهم شىء، «أَلا ساءَ ما یَزِرُونَ» اى بئس الاثم الذى یأثمون و الثّقل الذى یحملون ساء یجرى مجرى بئس ما یزرون، محلّه رفع لانّه فاعل ساء.
«قَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ» اى من قبل قریش میگوید، اگر این قریش ساز بد مىسازند و بابطال دین حق مىکوشند پیش از ایشان هم ساختند این ساز بد و بابطال دین حق کوشیدند و کارى از پیش نبردند و آن نمرود بن کنعان بود که سوگند یاد کرد که قصد بالا کند بساز و مکر خویش تا خداى ابراهیم علیه السلام را دریابد: فصعد فى التّابوت على النّسور نحو السّماء ثم عاد خائبا ثمّ بنى بنیانا عظیما طوله خمسة آلاف ذراع حتى اذا بلغ اعلى ما یقدر علیه ارتقى فوقه یروم بجهله اله ابرهیم فاحدث من الفزع و ارسل اللَّه تعالى ریحا فالقت رأس البنیان فى البحر و خرّ علیهم الباقى و ائتکفت ببیوتهم فتبلبلت السن النّاس یومئذ من الفزع فتکلّموا بثلثة و سبعین لسانا و لذلک سمّیت بابل و انّما کان لسان النّاس قبل ذلک بالسریانیّة معنى آنست که اى محمّد آن کافران و گردنکشان پیشینیان چندانک توانستند مکر ساختند و تدبیرها کردند تا دین حق باطل کنند و بعاقبت ربّ العزّه تدبیر ایشان باطل کرد و ایشان را هلاک کرد، اینست که گفت: «فَأَتَى اللَّهُ بُنْیانَهُمْ» اى اتى امر اللَّه و هو الرّیح التی خرّبتها، «فَخَرَّ» اى سقط، «عَلَیْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ» و هم تحته، «وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَیْثُ لا یَشْعُرُونَ» اى دخل بعوضة قد جفّ منها شقّها فى خیاشیمه فقتلته.
«ثُمَّ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُخْزِیهِمْ» معنى آنست که هر چند ایشان را در دنیا عذاب کردند و خزى و نکال و وبال کردار خود دیدند بر آن اقتصار نکنند که خزى عظیم و عذاب صعب ایشان را در قیامت خواهد بود، و ربّ العزّه ایشان را گوید: «أَیْنَ شُرَکائِیَ» اى الّذین فى دعواکم انّهم شرکائى این هم لیدفعوا العذاب عنکم کجااند آنانک شما دعوى کردید که ما را انبازاناند تا امروز عذاب از شما دفع کنند، «الَّذِینَ کُنْتُمْ تُشَاقُّونَ» اى تخالفون و تحاربون النّبی و المؤمنین، «فیهم» و الاصل کنتم فى شقّ غیر شقّ المؤمنین لاجلهم کجااند ایشان که از بهر ایشان با رسول من و با مؤمنان جنگ کردید و مخالفت و معادات نمودید، و قرأ نافع: تشاقّون بکسر النّون مخففة و الاصل فیه تشاقوننى فحذف النّون الثّانیة تخفیفا و انّما حذف الثّانیة لان الاولى علامة الرّفع ثمّ حذف یاء الضّمیر و اکتفى بالکسرة و المعنى: الّذین کنتم تخالفوننى فیهم و لاجلهم، «قالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ» یعنى العلم باللّه و هم الملائکة، و قیل هم المؤمنون.
مؤمنان چون عذاب خزى کفّار بینند در قیامت گویند: «إِنَّ الْخِزْیَ» اى الذلّة، «الْیَوْمَ وَ السُّوءَ» اى العذاب، «عَلَى الْکافِرِینَ» لا علینا.
«الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِکَةُ» قرأ حمزة یتوفیهم بالیاء فى الحرفین، ذکر الفعل لتقدّمه و لکون تأنیث فاعله غیر حقیقى لانّه تأنیث جمع و للفصل، و قرأ الباقون: تتوفاهم بالتاء فیهما انّثوا الفعل و ان تقدّم لانّه مسند الى جماعة فهى مؤنّثة کما قال تعالى: «وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ». «تَتَوَفَّاهُمُ» اى تقتبض ارواحهم بامر اللَّه. و قال الحسن: تتوفاهم الى النّار الى تحشرهم الیها و المتوفى هو اللَّه سبحانه، لقوله: «اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها» و لیس بینهما تناف لانّ الملائکة یتولون ذلک بامر اللَّه، فجاز اسناده الى اللَّه لانّه بامره و قدرته و جاز اضافته الى الملائکة لکونهم مباشرین لذلک. و قیل اسباب التوفى بالملائکة و اتمام التّوفّى باللّه.
عکرمه گفت: این آیه در شأن قومى آمد که در مکّه بزبان کلمه شهادت بگفتند و اقرار دادند که ما مسلمانیم، امّا هجرت نکردند به مدینه و روز بدر قریش ایشان را باکراه با خود به بدر بردند و فرا جنگ داشتند تا همه کشته شدند. ربّ العالمین از بهر ایشان گفت: «ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ» بر خود ستم کردند که در مکّه مقام داشتند و به مدینه هجرت نکردند یعنى آن اسلام سود نداشت که با وى هجرت نبود، «فَأَلْقَوُا السَّلَمَ» قال اهل اللّغة السّلم الاستسلام و الانقیاد، یعنى لمّا عاینوا الموت و زال شکّهم اظهروا الایمان و الاسلام و الخروج من العداوة. و قالوا للملائکة، «ما کُنَّا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ» اى کفر و معصیة.
بوقت معاینه که فریشتگان مرگ را دیدند خویشتن را بیفکندند و از خود اسلام نمودند و گفتند ما کافر نبودهایم و شرک نیاوردهایم، فریشتگان جواب دهند: «بلى» شما کافران بودید و شرک آوردید، «إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ» من الشرک و التّکذیب.
«فَادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ» اى درکاتها. و قیل المراد به عذاب القبر، فقد جاء فى الخبر: القبر روضة من ریاض الجنّة او حفرة من حفر النّار. و قیل یخاطبون به عند البعث، «خالِدِینَ فِیها فَلَبِئْسَ مَثْوَى الْمُتَکَبِّرِینَ» المتعظّمین من اتباع محمّد (ص) جهنّم و ابوابها.