شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
۹ - النوبة الاولى
رشیدالدین میبدی
رشیدالدین میبدی( ۱۷- سورة بنى اسرائیل- مکیة )
145

۹ - النوبة الاولى

قوله تعالى: «وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسى‏ تِسْعَ آیاتٍ» دادیم موسى را نه آیت، «بَیِّناتٍ» پیغامهاى روشن، «فَسْئَلْ بَنِی إِسْرائِیلَ» پرس از علماء جهودان،«إِذْ جاءَهُمْ» آن گه که بایشان آمد، «فَقالَ لَهُ فِرْعَوْنُ» و فرعون گفت او را، «إِنِّی لَأَظُنُّکَ یا مُوسى‏ مَسْحُوراً (۱۰۱)» من چنین مى‏دانم اى موسى که با تو جادویى کرده‏اند.
«قالَ لَقَدْ عَلِمْتَ» گفت نیک دانى، «ما أَنْزَلَ هؤُلاءِ» که نفرستاد این پیغامها را، «إِلَّا رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» مگر خداوند آسمان و زمین، «بَصائِرَ» پیغامهاى روشن هویدا، «وَ إِنِّی لَأَظُنُّکَ یا فِرْعَوْنُ مَثْبُوراً (۱۰۲» و من مى‏پندارم اى فرعون که ترا تباهى و نیستى داده‏اند و هلاک از تو بر آورده.
«فَأَرادَ أَنْ یَسْتَفِزَّهُمْ مِنَ الْأَرْضِ» خواست فرعون که ایشان را از زمین مصر بشکیزاند، «فَأَغْرَقْناهُ» بآب بکشتیم او را، «وَ مَنْ مَعَهُ جَمِیعاً (۱۰۳)» و هر که با وى بود بیکبار.
«وَ قُلْنا مِنْ بَعْدِهِ لِبَنِی إِسْرائِیلَ» و پس غرق فرعون، بنى اسرائیل را گفتیم، «اسْکُنُوا الْأَرْضَ» اکنون در زمین ایشان در مصر بنشینید، «فَإِذا جاءَ وَعْدُ الْآخِرَةِ» چون هنگام رستاخیز آید، «جِئْنا بِکُمْ لَفِیفاً (۱۰۴)» آریم شما را با ایشان بهم.
«وَ بِالْحَقِّ أَنْزَلْناهُ» و براستى فرستادیم این سخن را، «وَ بِالْحَقِّ نَزَلَ» و براستى فرو آمد، «وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلَّا مُبَشِّراً وَ نَذِیراً (۱۰۵)» و نفرستادیم ترا مگر شادى رسان و بیم نماى.
«وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ» و قرآنى که آن را پراکنده فرستادیم، «لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ» تا بر مردمانى خوانى آن را، «عَلى‏ مُکْثٍ» بر درنگى، «وَ نَزَّلْناهُ تَنْزِیلًا (۱۰۶)» و فرو فرستادیم آن را فرو فرستادنى.
«قُلْ آمِنُوا بِهِ أَوْ لا تُؤْمِنُوا» بگو اى محمّد بگروید باین نامه یا مگروید، «إِنَّ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ» ایشان که ایشان را علم دادند، «مِنْ قَبْلِهِ» پیش از آمدن این نامه، «إِذا یُتْلى‏ عَلَیْهِمْ» هر گه که بر ایشان خوانند این نامه، «یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ سُجَّداً (۱۰۷)» بر روى مى‏افتند بسجود.
«وَ یَقُولُونَ سُبْحانَ رَبِّنا» و میگویند پاکى و بى عیبى خداوند ما را، «إِنْ کانَ وَعْدُ رَبِّنا لَمَفْعُولًا (۱۰۸)» نیست وعدهاى خداوند ما مگر کردنى و بودنى.
«وَ یَخِرُّونَ لِلْأَذْقانِ یَبْکُونَ» و بر روى مى‏افتند گریان، «وَ یَزِیدُهُمْ خُشُوعاً (۱۰۹)» و ایشان را خشوع مى‏افزاید و نرمى دل.
«قُلِ» بگوى، «ادْعُوا اللَّهَ» او را اللَّه خوانید، «أَوِ ادْعُوا الرَّحْمنَ» و اگر خواهید او را رحمن خوانید، «أَیًّا ما تَدْعُوا» بهر کدام که خوانید، «فَلَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْنى‏» او راست نامهاى نیکو، «وَ لا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ» و دعا نه همه ببانگ کن، «وَ لا تُخافِتْ بِها» و نه همه نهان «۱» کن، «وَ ابْتَغِ بَیْنَ ذلِکَ سَبِیلًا (۱۱۰)» و میان آن و این راهى گیر میانه.
«وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ» و بگوى ستایش و سزاوارى بخدایى اللَّه راست، «الَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً» آن کس که فرزند نگرفت،، «وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ» و او را انباز نبود در پادشاهى، «وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ» و او را هرگز ضعف نبود و سستى که یارى بایستى، «وَ کَبِّرْهُ تَکْبِیراً (۱۱۱)» و ببزرگى بستاى او را و بزرگ دار و بزرگ دان او را بزرگ داشتنى.