شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
۲۹ - النوبة الثالثة
رشیدالدین میبدی
رشیدالدین میبدی( ۲- سورة البقره‏ )
72

۲۹ - النوبة الثالثة

قوله تعالى: یا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ... یا حرف ندا است و اىّ منادى و ها تنبیه، میگوید: بیدار باشید اى مردمان! چیزى که خورید حلال خورید و پاک، و گرد خیانت و محرمات مگردید، تا از وساوس شیطان و هواجس نفس برهید، و گفت و کرد شما پاک شود، و دل روشن! مصطفى صلى اللَّه علیه و آله و سلّم گفت: دل وى روشن گرداند، و چشمهاى حکمت ازو بگشاید، و دوستى دنیا از دل وى ببرد، هر آفت کى در راه دینست و هر فتنه که خاست از دوستى دنیا خاست، حب الدنیا رأس کل خطیئة
و این دوستى دنیا از حرام خوردن پدید آید، پس هر که پرهیزگار شود و در محرّمات بر خود ببندد این دوستى دنیا از دل وى بکاهد، و گفتار و کردار وى پاک شود، و دعاء وى باجابت مقرون گردد.
مصطفى صلى اللَّه علیه و آله و سلّم گفت: بسیار کس است که غذا و طعام و جامه وى که بکار دارد حرامست و در آن احتیاط نکند، آن گه دست برداشته و دعا مى‏کند، این چنین دعا کى مستجاب بود؟
و یکى از بزرگان طریقت گفت: گفتار پاک که بخداوند پاک رسد آنست کى از حلق پاک برآید، و حلق پاک آنست که جز غذاء پاک بخود راه ندهد، و غذاء پاک آنست که در حال اکتساب یا ذکر و یادداشت حق در آن فرو نگذارد، و فراموش نکند، و شکر ولى نعمت بحکم فرمان در آن بجاى آرد.
چنانک خداى تعالى گفت: کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ وَ اشْکُرُوا لِلَّهِ و حقیقت شکر آنست که تا قوت نعمت در باطن مى‏یابد خود را بر طاعت ولى نعمت بظاهر میدارد.
سرى سقطى، جنید را پرسید وقتى که شکر چیست؟ فقال «ان لا یستعان بشى‏ء من نعم اللَّه على معاصیه» گفت شکر آنست که نعمت خداوند بر معاصى وى بکار ندارد، که آن گه همان نعمت سبب هلاک وى باشد، چنانک پادشاهى غلامى را بنوازد و بر کشد و او را کمر شمشیر زر دهد، پس آن غلام بر وى عاصى شود. پادشاه بفرماید تا هم بآن شمشیر کى خلعت وى بود سر وى بردارند گوید این جزاء آنست کى نعمت خداوندگار خود در معصیت وى بکار برد، و گویند سبب آنک ادریس پیغامبر را بآسمان بردند آن بود که فریشته بیامد و وى را بشارت داد بمغفرت، و ادریس در آن حال دست بدعا برداشته که بار خدایا در زندگانى ادریس زین پس بیفزاى! گفتند تا چه کنى؟
گفت تا خداى را شکر و سپاس دارى کنم، که آنچه گذشت در طلب مغفرت بودم، و از این پس شکر را باشم: قال فبسط الملک جناحه و حمله الى السماء. و قیل التزم الحسن بن على ع الرکن فقال الهى انعمتنى فلم تجدنى شاکرا و ابتلیتنى فلم تجدنى صابرا، فلا انت سلبت النعمة بترک الشکر، و لا ادمت الشّدة بترک الصبر، الهى ما یکون من الکریم الّا الکرم.
اگر کسى گوید یا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ... از روى ظاهر این خطاب همان فائده داد که یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُلُوا مِنْ طَیِّباتِ ما رَزَقْناکُمْ پس فائده اعادت چیست؟ جواب آنست: که اهل تحقیق گفتند: یا أَیُّهَا النَّاسُ نداء عام است، و بر قدر روش عامّه این خطاب با ایشان رفت، نبینى که جمله مباحات فرا پیش ایشان نهاد، و جز از حرام محض ایشان را باز نزد، و این منزلت عوام است کى از حرام بحلال گریزند، و از محظورات با مباحات کردند، آن گه بر عقب آن از اتّباع شیطان نهى کرد که ایشان بر شرف فرمان بردارى شیطان‏اند. باز آیت دیگر یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا خطاب اهل خصوصست ایشان را فرمود تا در تناول مباحات و بکار داشت محلات توسع نکنند، بلکه از مباحات حلال محض گزینند، و از حلال محض طیّبات رزق گزینند، این همانست که روایت کنند از بعضى صحابه که گفت: ما از ده باب حلال نه باب بگذاشتیم، و یکى بر کار گرفتیم از بیم شبهت.، آن گه بجاى آنکه عوام را از اتباع شیطان احتراز فرمود اینجا بشکر خداى فرمود، آن کس که خداوند ذوق است داند که میان این دو خطاب چه فرقست آن ابتداء روش مسلمانان است، و این غایت کشش عارفان، این همان عدل و احسان است که گفت: إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ هر کس که از حرام محض پرهیزد، وى را عادل گویند، و هر که از عین حلال پرهیزد او را محسن گویند، عدالت ظاهر مسلمانى است، و احسان آنست که مصطفى گفت: «الاحسان ان تعبد اللَّه کانک تراه»
و هو عبارة عن مکاشفة العارفین و نهایة رتبة الصدیقین.