شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
آتش جاوید
رهی معیری
رهی معیری( غزلها - جلد چهارم )
138

آتش جاوید

ستاره شعله ای از جان دردمند من است
سپهر آیتی از همت بلند من است
به چشم اهل نظر صبح روشنم زآن روی
که تازه رویی عالم ز نوشخند من است
چگونه راز دلم همچو نی نهان ماند؟
که داغ عشق تو پیدا ز بند بند من است
در آتش از دل آزاده ام ولی غم نیست
پسند خاطر آزادگان پسند من است
رهی به مشت غباری چه التفات کنم؟
که آفتاب جهانتاب در کمند من است