در عشق اگر زبان تو با دل یکی شود

زین آب و گل گذر کن و مشنو که: در وجود

یک اصل حاصل آید و آن اصل نام او

جز در طریق عشق ندیدم که: هیچ وقت

آنکش گشاده شد نظری بر جمال حق

گر صد هزار نقش بداری مقابلش

راه ار برد به حلقهٔ ابداعیان دلت

بسیار شد عجایب این بحر و چون ز موج

زین لا و لم به عالم توحید راه تو

تا در میان حدیث من و اوحدی بود