ورنه چنان منزلی از چه رها کرده بود؟

تا بنماید به خود هر چه خدا کرده بود

صورت هر نقش کو بود و مرا کرده بود

باز ز هر جانبی روی فرا کرده بود

ورنه به جایی دگر کار کجا کرده بود؟

ور چه به هر خانه پر برگ و نوا کرده بود

دید که جز باد نیست هر چه هوا کرده بود

ورنه رخش، هر چه کرد بس بسزا کرده بود

خواجه، کرم کار تست، بنده خطا کرده بود

نسبت این فعلها گر چه بما کرده بود

لیک ببخشید باز، هر چه بها کرده بود

زانچه تن ناخلف فوت و فنا کرده بود

چون به ابد باز شد خرقه قبا کرده بود

ورنه خرد رنج تن جمله هبا کرده بود

تا پدر از بهر ما خود چه دعا کرده بود؟

کز همه باغ این درخت نشو و نما کرده بود