شعرگرام - پایگاه شعر و ادب پارسی
غزل شمارهٔ ۷۶
عبید زاکانی
عبید زاکانی( غزلیات )
106

غزل شمارهٔ ۷۶

ای ترک چشم مستت بیمار خانهٔ دل
زلف تو دام جانها خال تو دانهٔ دل
آنجا که ترک چشمت شست جفا گشاید
تیر بلا نیاید جز بر نشانهٔ دل
خونابهٔ سرشکم ریزند مردم چشم
از آستانهٔ تو تا آسمانهٔ دل
دل اوفتاده عاجز بر آستانهٔ تو
تا عاجز اوفتادم بر آستانهٔ دل
دارد عبید مسکین دائم هوای عشقت
هم در میانهٔ جان هم در میانهٔ دل